، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

ستاره نابغه کوچولو

بدون عنوان

یکشنبه 2 مرداد 90 اپیزود اول برداشت اول: روز آخر ماه - کلی حساب کتاب - پرداخت حقوق پرسنل - خسته از بیخوابی و بدخوابیهای شب قبل با کمر درد عجیبی که دیگه اگه نباشه تعجب می کنم از جام بلند می شم و با حداکثر سرعت خودمو به ستاره می رسونم که تو تختش بیدار شده و با لبخند و صدایی که همه تلاشم اینه که پر انرژی باشه بغلش می کنم تا آماده یه روز پر کار بشیم. آماده می شیم و می ریم سر کار . ستاره با همه خوش و بش می کنه و بعد از 2 ساعت از زمان بیداری و خوردن می می به خواب می ره . با عجله و استرس سعی می کنم بیشتر حسابا آماده پرداخت بشه قبل از بلند شدن کوچولوی پر انرژِیم. ستاره بعد از خوابیدن بیدار میشه و حسابا نصفه مونده. باید باهاش بازی کنم . بابایی ...
26 مهر 1390

مسابقه دندونی!

پنج شنبه 30 تیر 90 دیروز چهارشنبه 29 تیر به فاصله 4 روز از دندون دوم سومین دندون ستاره دراومد. یعنی اولین دندون بالا سمت راست. جالبه اولین دندون پایینش سمت چپ بود. و به نظر میاد داره دندون بالایی کناریشم در میاد. طفلکم دندونای بالا بیشتر اذیتش می کنه . دیشب یه کم داغ بود و یه چند روز هم حالت اسهال داشت. مسابقه نی نی شگفت انگیزه ! ستاره به 5 تا از دوستاش رای داد هرچند که همه نی نی های اینجا رو دوست داریم ولی خب محدودیت رای بود حالا ببینیم کی برنده میشه. ستاره خانم هم که شنیدن مسابقه نی نی شگفت انگیزه تصمیم گرفتن مامانشونو شگفت انگیز! کنن. ای شیطون تو اون بالا چکار می کنی؟ این چند روز خیلی روزای خوبین. مامانم اومدن و من و ستاره ح...
26 مهر 1390

11 ماهگی

چهار شنبه 5 مرداد 90 11 ماهگی دخترکم با دراومدن چهارمین دندون مصادف شد . مبارک باشه خانومی! مامان جون دیشب رفتن. به قول ما شیرازیها جاشون سبزه دیشب ستاره رو بردم دکتر واسه چکاپ . کلی واسه دکترش شیرین بازی درآورده. وزن:9 کیلو و 100 گرم . با توجه به وزن تولد 2 کیلو و 820 گرم آفرین به مامان هدا قد: 76 . به گفته دکتر متوسط قد بچه های ایرانی در یکسالگی 75 . آفرین به بابایی توانایی های ستاره در 11 ماهگی: صبح کلی کتاب بغل زده و دونه دونه ورق زده واسه باباییش و خونده ستاره کبوتر کو؟ ستاره: پر پر پر پیشی کو؟ ستاره: پیسی و اشاره به موبایل که فیلم پیشی توشه تازگیها هم بچم مامور ایمنی شده به محض دیدن لیوان چایی : داغ داغ داغ و انگشت ...
24 مهر 1390

نظر سنجی!

سه شنبه 11 مرداد 90 ساعت 10 شب : ستاره شام خورده ، پوشک عوض، از تو کتابخونه خودش یه کتابو به انتخاب بر می داره با هم می خونیم. شب بخیر به بابایی . میریم تو اتاقش که تاریکه می می مامانو می خوره و در همون حال تکونش می دم و لالایی می خونم . خواب آلوده ولی هنوز خواب نیست می می عوض می کنه و دوباره تکون و لالایی . معمولا بعد از یکربع به خواب فرو می ره . بغلش می کنم و آروم تو تختش می ذارم و می خوابه ولی بعضی وقتا تا می ذارمش تو تخت یا بعد از چند لحظه تو تخت بیدار می شه و گریه می کنه . دوباره بغلش می کنم و راه می برم و تکونش می دم. این کار چند بار تکرار می شه . دیگه پشتم می سوزه و از بابایی کمک می گیرم و دعا می کنم بخوابه آخه گاهی بد قلق می شه و م...
24 مهر 1390

شانس!

جمعه 14 مرداد 90 اینم از شانس توئه! اینم از شانس منه! شانسته دیگه! چند روز یکبار یا حتی هر روز این جمله آشنا رو می شنویم ویا می گیم غافل از بار منفی یا مثبت جملات . سالهاست که یاد گرفتم هیچ اتفاقی تو زندگی نه از بد شانسیه نه از خوش شانسی . اگه خوبه که چه بهتر لذت می برم و اگه بده قطعا یه درسه یا یه وقفه کوتاه واسه یه فرصت مناسبتر. اینو به عینه دیدم. زمانی که تو بدترین شرایط مالی چهاردستی چسبیده بودیم به مکان اجاره ای شرکت و هر توهین و تحقیر صاحبخونه که قطعا مشکل روحی داشت رو تحمل می کردیم تا بالاخره رسما بیرونمون کرد تقریبا دیگه هیچ امیدی نداشتیم که سرپا بشیم ولی توکل کردیم مثل همیشه . من و بابایی فقط دوتایی باهم دوباره پشتمونو دادیم...
24 مهر 1390

تو کی بزرگ شدی نفسم؟

یکشنبه 23 مرداد90 دیگه یه نوزاد نیستی اینو تو تمام طول روز و با تمام حرفها و کارات بهم ثابت می کنی. ولی مامانی تو کی اینقدر بزرگ شدی؟ دلتنگم ! یه جور دلتنگی خاص که باید مامان بشی تا بفهمی من چی می گم و خوشحالم خوشحال از اینکه علیرغم همه سختیهای کار و بزرگ کردن با تو ولی لحظه لحظه بزرگ شدنت رو لمس کردم. لحظه لحظه عطر تنت رو حس کردم و لحظه لحظه تغییراتت رو خودم اول بار دیدم . نازگل خانوم داری به یکسالگی نزدیک می شی و من یاد روزهای حاملگیم می افتم . یه مامان با 20 کیلو اضافه وزن و هن هن زنان . خونمون یه کم بی قواره درازه و یادمه واسه رفتن از اتاق خواب به آشپزخونه که هر کدومشون یه سر خونه هستن کلی نقشه می کشیدم تا واسه چند تا کار باهم یکدفعه...
24 مهر 1390

1ساله شد ستاره نازگلک!

پنج شنبه 3 شهریور 90 تق و تق و تق در می زنه قاصدک! اومده بگه تولدش مبارک! خبر می ده به دوستا و فامیلا یکساله شد ستاره نازگلک! اول یه خبر مهم بدم ! دخترکم دقیقا در آستانه اولین سالگرد تولدش اولین قدمش رو بدون کمک برداشت. من دور تو بگردم مامان! من قربون تو برم الهی ! وایییییییی خدایا خدایا خدایا چقدر خوشحال و خوشبختم من که لحظه لحظه بزرگ شدنت رو حس می کنم. تولدت مبارک ستاره زندگی من و بابایی! تولدت مبارک گل قشنگمون! تولدت مبارک عزیزترینم!   یکهفته هست که دیگه بعد از ماهها سینه خیز رفتن چهار دست و پای واقعی می ری . هرجا لازم می دونی دستتو می گیری و بلند می شی و امروز هم اولین قدمهای واقعی که چند بار تکرار شد. کلما...
24 مهر 1390

دیر نویس!

یکشنبه 20 شهریور 90 این آتلیه هم دل ما رو آب کرده دیگه خودم هم بی طاقت شدم . متاسفانه خودمون خیلی خیلی کم عکس گرفتیم . دلم می خواد پست گزارش تولدشو خیلی کامل و با آب و تاب بنویسم . به دلایلی کاملا شخصی فعلا پستا رو رمز دار می نویسم. خوشحالم خوشحالم از ساعتهایی که صرف بزرگ شدن ستاره کردم نتایجش فوق العاده هست می دونم که مسئولم و از ته قلب امیدوارم بتونم مسئولیتم رو خوب انجام بدم. دیگه دخترم یه نوزاد نیست مثل دوتا دوستیم که کاملا می فهمه و می دونه چی می گم. دو تا کلمه مامان و بابا رو می تونه بخونه ولی احتمالا دیگه ادامه نمی دم خودم احساس می کنم بهتره چند ماه دیگه صبر کنم . دایره لغاتش خیلی خیلی وسیع شده . اعضای بدنش مثل دست، پا ، مو...
22 مهر 1390

جوابیه یک دوست!

پنج شنبه 24 شهریور 90 دوست گلم ازت ممنونم بایت همه تعریفایی که ازم کردی و متواضعانه بدون گذاشتن اسم یا ایمیلی نظر دادی. خانمی (چون نوشتی دلت می خواد مامان خوبی مثل من باشی ) تعریفت قلبم رو سرشار از شادی کرد . می دونی وقتی مادری دلت می خواد کامل مادری کنی بی عیب و نقص به دلبندت برسی و دائما احساس می کنی کم گذاشتی (لااقل من اینطورم) واسه همین وقتی ازت تعریف می کنن اونهم اینهمه و بی پرده خیلی سر ذوق می یای . سرشار از انرژی شدم . چشم همه سعیمو می کنم تا اگه کاری واسه تربیت دخترم کردم که همش وظیفم بوده رو توضیح بدم: اول از همه سالهاست که باورهام رو عوض کردم . خوشبختی تو وجود آدمهاست . دوستی می گفت اگه بتونی از راه رفتم گربه ای رو تیغه دیوار...
22 مهر 1390

ستاره 6 دندونی!

دوشنبه 28 شهریور 90 امروز ششمین دندون دخترم دراومد. دختر خوش اخلاقم ازت بخاطر همه صبوریهات ممنون! این روزها از بیشتر مامانا می شنوم که نی نی هاشون یا بخاطر دندون بد خلقن یا واکسن زدن بدخلقن و ... و من بیشتر از قبل از تو و خدا سپاسگزارم که تو اینقدر شاد و سرحال و خوش اخلاقی. امشب رفتیم استودیو واسه انتخاب و دیدن عکسای تولدت ولی چون قرار بود ازت چند تا عکس واسه پشت جلد یه مجله بگیرن( اگه چاپ شد اسم مجله رو می نویسم) وقت نشد که عکسا رو انتخاب کنیم ولی خبر خوب اینکه فایلهای کوچیکشو تا 5 شنبه می دن که ببینیم. بعله پارتی بازی کردن چون الان اصلا هیچ آتلیه ای حاضر نیست فایلهاشو بیرون بده . اینم از فواید دخمل خوب بودن. مدیر اصلی آتلیه بعد از عکسا...
22 مهر 1390